بی خوابی
من از خابیدن متنفرم .دوست ندارم بخابم فقط شبا
ان هم دیرترین میخابم.میگن دوای سرما خوردگی
هم روم اسر ندارد.مامانم یادم داده گوسفند ها
رابشمارم .هزار تا هم شمردیم خاب نداشتم. همه
گوسفندا می خابند اما من مسه جقد بیدارم واسه
همین سب ها نمیتونم زود بیدار بشم اما یه
وقتی شهر خاب را دوست دارم وقتی عروسیه و سدا
انقدر بلنده که همه کرند یا همش تو فروشگاه راه و راه
میریم . میشم عمو قر قرو لباس مامان و بابام را
میکشم و دادمیزنم خابم میادددددددددددد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی