ورود ادم بدها ممنوع-ارزوی کوچک من
راست میگفت اون گفت داداشی موازب باش
همه جوری ادم است. یکی نوشته بود دروقگو
هفت سالته و حرفای بد .من تو دفترم
مینویسم از تابستان مینوشتم که دیکته یادم باشد
بدن یواش تو کامپیوتر مینویسم من کامپیوتر بلدم
تو مدرسه یادم دادند خسته که میشم
مامانم یا بابام کمکم میکنند بدش برام شکل میارند
من میگم این خوب است.خوب هفت سالمه .ای کاش یه رمز
داشتم که ادمای بد نیایند تو .خوبه که تنهایی نیستم
خوشم نمیاد.اروسک باربی دوست ندارم.اما اشق مامانم
هستم من هیچ وقتی ازدواج نمیکنم چون
میخام تا اخر دنیا با مامانم زندگی کنم من نمیخاهم
بزرگ شوم چون نمی خاهم مامانم پیر بشود دوست دارم
همیشه بچه باشم تا اون من را بوس و ناز کند و بابام
اخم نکند و بگه ارین دیگر بزرگ شده باهاش اینجوری
مسله بچه ها حرف نزن و لوسش نکن .مامان جون قول بده
من همیشه نی نی کوچولوی تو هستم تو رو خداااااا