آرین تپولیآرین تپولی، تا این لحظه: 19 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

آرین و خیال بافی هایش 2

ارین و همزادش-هشت پا

1390/7/27 18:27
113 بازدید
اشتراک گذاری
عیید شده بود و اش پخت خانه ما کسیف بود.مامان و بابام

 کف زیادی ریخته بودند و انجا را می شستند من کوچولو

بودم راه رفتن بلد نبودم تنهایی روی تخت بودم.بد جیق زدم

و انها محلم نزاشتن چون کار داشتند واسه همین جیق

 خیلی خیلی بلندتر از دینا زدم بابام دوید تا برم دارد که

سر خورد افتاد زمین مامانم خاست کمکش کند که سر

خورد افتاد روه ی بابام . مسله یک هشت پا.اگر بزرگ بودم

دلم را میگرفتم از خنده  دلم درد بود

 
 

 

وقتی دینا امده بودم.گربه زرد افتابی هم زیر پله خانه

 بچه دنیا اورده بود.مامانم از گربه خیلی زیاد میترسد

اما چون منم بودم دلش سوخته شد و گفت بمانند و

بابام برایشان شیر میبرده.یک روز که مامان بزرگم امد

خانم گربه خیلی سدای بلند ترسناکی کرد مامان بزرگم زنگ زد

پلیس ۱۱۰ و گفت بیایید گربه  ها را ببرید ارین ما بوی

شیر میدهد و شاید گربه او را بخورد.اما خانم پلیس

خندید و گفت که گربه بچه دوست ندارد و زنگ بزند مرکز حیوانات

اما مامانم نزاشت گفت گناه دارند .بزرگ که شدند رفتند.

دوست دارم مامان بزرگ تپلم

Black Cat

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)